شش معیار کلیدی و مهم در عملکرد و تجربه کاربری صفحات وب شامل FMP، TTI ، FP، FCP،LCP و CLS وجود دارند. این معیارها برای بهینهسازی تجربه کاربری، بهبود سرعت بارگذاری صفحه و افزایش رتبهبندی سایت در موتورهای جستجو، بهویژه با توجه به استانداردهای گوگل، بسیار ضروری هستند.
در این مقاله از آژانس دیجیتال مارکتینگ راهکار هر یک را مفصل شرح میدهیم.
معیارهای کلیدی ارزیابی عملکرد تجربه کاربری سایت
اگر درباره معیارهای کلیدی ارزیابی عملکرد تجربه کاربری خوب یک سایت بخواهیم صحبت کنیم میتوانیم چند گزینه را در نظر داشته باشیم از جمله:
- First Paint (FP)
- First Contentful Paint (FCP)
- First Meaningful Paint (FMP)
- Time to Interactive (TTI)
- Largest Contentful Paint (LCP)
- Cumulative Layout Shift (CLS)
در ادامه هر یک را شرح میدهیم.
1. First Paint (FP)
First Paint لحظهای است که مرورگر برای اولینبار هرگونه تغییر بصری روی صفحه ایجاد میکند. این تغییر میتواند یک رنگ ساده، پسزمینه صفحه، یا هر محتوای کوچکی باشد. FP نشاندهنده این است که صفحه شروع به ارائه محتوای قابل مشاهده کرده است. این معیار باعث میشود کاربر احساس کند که یک پیشرفت اولیه در بارگذاری صفحه رخ داده است.
نحوه اندازهگیری FP از مرورگر Google Chrome یا ابزارهایی مانند Google Lighthouse و WebPageTest برای ثبت FP میتوان استفاده کرد.
چگونه FP بهینه شود؟
- استفاده از CSS درون خطی برای استایلهای اولیه.
- کاهش بلوککنندههای CSS و JavaScript.
- فعال کردن Caching برای منابع استاتیک.
2. First Contentful Paint (FCP)
First Contentful Paint لحظهای است که مرورگر اولین محتوای قابل درک مانند متن، تصویر، SVG یا ویدئو را روی صفحه نمایش میدهد. برخلاف FP که میتواند شامل رنگ یا پسزمینه باشد، FCP نشاندهنده محتوای واقعی (مفید) صفحه است. FCP یک معیار کلیدی تجربه کاربری است که مشخص میکند چقدر طول میکشد تا کاربر اولین محتوای واقعی را ببیند.
استانداردهای گوگل برای FCP
خوب: کمتر از 1.8 ثانیه.
نیاز به بهبود: 1.8 تا 3 ثانیه.
ضعیف: بیشتر از 3 ثانیه.
چگونه FCP بهینه شود؟
استفاده از Lazy Loading: برای تصاویری که در ابتدای صفحه نیستند.
کمحجم کردن CSS و JavaScript: فایلهای بزرگ را بهینه یا کوچکسازی کردن.
کاهش درخواستهای HTTP با ادغام و کمینه کردن فایلها.
3. First Meaningful Paint (FMP)
First Meaningful Paint (FMP) لحظهای است که مرورگر مهمترین و معنادارترین محتوای صفحه را برای کاربر نمایش میدهد. این محتوای مهم معمولاً شامل عنوان یا محتوای اصلی متن است. FMP معیار مهمی در تجربه کاربری است، زیرا نشان میدهد چه زمانی بارگذاری صفحه برای کاربر ارزش واقعی پیدا میکند.
تفاوت بین FCP و FMP:
FCP لحظه نمایش هرگونه محتوای واقعی است، در حالی که FMP روی محتوای حیاتی صفحه تمرکز دارد.
مثال: نمایش لوگو در FCP ثبت میشود، اما نمایش متن اصلی در FMP.
چگونه FMP بهینه شود؟
کاهش تأخیر در جاوااسکریپت (Defer یا Async).
استفاده از ابزارهایی مانند Lighthouse برای شناسایی عناصر مهم و بلوکهکننده رندر.
جدا کردن بخشهای کماهمیت با بارگذاری غیر همزمان.
4. Time to Interactive (TTI)
Time to Interactive (TTI) مدت زمانی است که طول میکشد تا صفحه کاملاً تعاملی شود. یعنی: تمام منابع حیاتی بارگذاری شدهاند. کاربر میتواند بدون تأخیر، با المانهای صفحه تعامل کند (مانند کلیک روی دکمه یا تایپ در یک فرم).
TTI نشان میدهد که چه زمانی صفحه از حالت صرفاً قابل مشاهده بودن خارج شده و عملاً آماده تعامل با کاربر است.
استانداردهای گوگل برای TTI
خوب: کمتر از 3.8 ثانیه.
نیاز به بهبود: 3.8 تا 7 ثانیه.
ضعیف: بیشتر از 7 ثانیه.
چگونه TTI بهینه شود؟
کاهش تعداد فایلهای جاوااسکریپت و بلوکهکنندهها.
استفاده از سیستمهای قدرتمند کش (Cache) برای تسریع در بارگذاری منابع.
بهینهسازی واکنش DOM و کاهش گرههای اضافه.
5. Largest Contentful Paint (LCP)
LCP مدت زمانی است که طول میکشد تا بزرگترین عنصر قابل مشاهده در صفحه، بارگذاری و نمایش داده شود. این عنصر معمولاً شامل:
- تصاویر اصلی.
- هدرهای بزرگ یا عنوانهای مهم.
- بلوکهای متنی یا ویدئوهای حیاتی.
LCP به طور مستقیم نشان میدهد که صفحه از نظر قابلیت مشاهده محتوا چقدر سریع برای کاربر آماده میشود.
استانداردهای گوگل برای LCP
خوب: کمتر از 2.5 ثانیه.
نیاز به بهبود: 2.5 تا 4 ثانیه.
ضعیف: بیشتر از 4 ثانیه.
چالشهای رایج LCP:
تصاویر سنگین یا با فرمت قدیمی.
لود نشدن استایلها یا فونتها بهموقع.
سرور کند در زمان پاسخگویی.
چگونه LCPبهینه شود؟
استفاده از فرمتهای مدرن تصاویر مانند WebP.
کاهش تأخیر در بارگذاری CSS با Preload CSS.
انتخاب یک سرور سریع یا فعال کردن CDN.
6. Cumulative Layout Shift (CLS)
CLS معیاری است که پایداری بصری یک صفحه را اندازهگیری میکند. این معیار نشان میدهد چقدر عناصر صفحه هنگام بارگذاری یا تغییرات پویا جابجا میشوند. CLS نقش مهمی در تجربه کاربری دارد، زیرا تغییرات ناگهانی در چیدمان صفحه باعث مواردی مانند اشتباه کلیک کردن یا گیج شدن کاربر میشود.
استانداردهای گوگل برای CLS
خوب: کمتر از 0.1.
نیاز به بهبود: 0.1 تا 0.25.
ضعیف: بیشتر از 0.25.
CLS میزان تغییر موقعیت هر عنصر صفحه را با توجه به دوره زمانی محاسبه میکند.
مثال تغییر چیدمان:
بارگذاری تبلیغاتی بدون در نظر گرفتن فضا که باعث پایین رفتن متن شود. عدم تعریف ابعاد برای تصاویر که باعث تغییر مکان دکمهها میشود.
چگونه CLS بهینه شود؟
تعریف ابعاد تصاویر و ویدیوها.
بارگذاری تبلیغات با فضای در نظر گرفته شده.
استفاده از فونتهای بهینه.
اجتناب از انیمیشنهایی که چیدمان صفحه را بهم میزند.
معرفی ابزارهای سنجش تجربه کاربری سایت
- Google PageSpeed Insights
- WebPageTest
- Google Search Console
- Chrome User Experience Report (CrUX)
- GTmetrix
- Calibre
نتیجه گیری
این شش معیار جزء مهمترین شاخصهای عملکرد وب و تجربه کاربری هستند. بهینهسازی آنها نه تنها رضایت کاربران را افزایش میدهد، بلکه از لحاظ سئو (SEO) نیز باعث ارتقای رتبه سایت در گوگل و دیگر موتورهای جستجو خواهد شد.